کاپیتولاسیون که در زبان پارسی به آن قضاوت کنسولی می گویند در تاریخ قوانین بینالملل به معنای هر گونه موافقت نامه ای است که در آن یک کشور به کشور دیگر پروانه می دهد که از قوانین قضایی خود برای اتباع خود که در داخل مرزهای آن کشور زندگی می کنند استفاده کند.
یکی از بزرگترین خیانتهای حکومت پهلوی پس از قیام 15 خرداد 1342، که زمینهساز تبعید امام خمینی(س) به خارج از کشور به شمار میرود، تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی بود. این لایحه پس از برگزاری رفراندوم شاه و تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که هر دو با موضعگیری امام خمینی(س) روبرو شد، در مجلس طرح شد. برداشتن موانع حقوقی و قانونی حضور نیروهای امریکایی در ایران وتضمین امنیت آنان برای شاه اهمیت داشت. به ویژه آن که وی برای اجرای سریع اصلاحات اقتصادی وسیاسی مورد نظر کاخ سفید، زیر فشار امریکا قرار گرفته بود. در این شرایط احیاء نظام کاپیتولاسیون با هدف اعطای مصونیت سیاسی و کنسولی به اتباع امریکایی در ایران در دستور کار دولت قرار گرفت. پیشنهاد تصویب کاپیتولاسیون در اسفند1340از سوی سفارت آمریکا به دولت امیر اسدالله علم داده شد. این پیشنهاد در 13 مهر 1342 در کابینه علم و در مرداد 1343 درمجلس سنا به تصویب رسید. سپس در 21 مهر 1343 حسنعلی منصور نخست وزیر وقت این لایحه را به مجلس شورای ملی برد و به تصویب نمایندگان مجلس رساند.
درپی این مصوبه امام خمینی درچهارم آبان 1343 اقدام رژیم در تصویب این لایحه را مورد انتقاد شدید قرار داد. پیش از سخنرانی امام، شاه برای بازداشتن ایشان از ایراد سخنرانی در چنین روزی، نمایندهای را به قم اعزام کرد، اما امام نماینده شاه را به حضور نپذیرفت و در روز موعود یکی از مهمترین سخنرانیهای خود را در حضور جمع کثیری از روحانیون و مردم قم ایراد کرد. این نطق به منزله محاکمه دخالتهای غیرقانونی هیأت حاکمه امریکا در ایران اسلامی بود.
امام سخنان خود را چنین آغاز کرد:«انا للَّه و انا الیه راجعون . من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده است [گریه حضار]. ناراحت هستم [گریه حضار]. قلبم در فشار است [گریه حضار]. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریه شدید حضار]. ایران دیگر عید ندارد [گریه حضار]. عید ایران را عزا کرده اند [گریه حضار]؛ عزا کردند و چراغانی کردند [گریه حضار]؛ عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند [گریه حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع می کردم؛ می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریه حضار]؛ بالای سر خانه ها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.»
امام در ادامه سخنانشان با تشریح قانون «کاپیتولاسیون» فرمودند: « قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولًا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین [تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند!
دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و باز نفسشان درنیامد. در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می کنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد بازخواست می کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود- لا بد این جور است- بعد از سه- چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! می فهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد میلیون- آن طور که حساب کردند- سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی صد میلیون دلار، یعنی هشتصد میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟
امام در این سخنرانی با قدرت بیان داشتند: «آقا، من اعلام خطر می کنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر می کنم! ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر می کنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر می کنم! ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می کنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می کنم! خطردار است. معلوم می شود زیر پرده ها چیزهایی است و ما نمی دانیم. در مجلس گفتند نگذارید پرده ها بالا برود! معلوم می شود برای ما خوابها دیده اند! از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمی دانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه می خواهند با ما بکنند؟ چه خیالی دارند اینها؟ این قرضه دلار چه به سر این ملت می آورد؟ این ملت فقیر [پس از] ده سال هشتصد میلیون تومان نفع پول به امریکا بدهد؟! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری؟!»
امام با گناه کبیره خواند سکوت درباره این مسئله از روحانیون و ملت آگاه خواستند که به داد اسلام برسند: «آقا فکری بکنید برای این مملکت؛ فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی قرض بیاورید؟! هی نوکر بشوید! البته دلارْ نوکری هم هست! دلارها را شما می خواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسی حق ندارد به امریکایی ها بگوید بالای چشمت ابرو! لکن شماها استفاده اش را بکنید؛ مطلب این طور است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که می گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ و اللَّه، گناهکار است کسی که داد نزند؛ و اللَّه، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند [گریه شدید حضار].
ای سران اسلام، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. ای علمای نجف، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام [گریه شدید حضار]. ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای رؤسای جمهور ملل اسلامی، ای سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه امریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند- بداند این معنا را- که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت امریکا بداند این مطلب را.